معینمعین، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

عشق مامی و پاپا

58نی نی کوچولو راه میرود

سلام فندق مامان انشالا که خوبی که وقتی میخونی وبت رو گفتم دیگه پست نزارم تا زمانی که راه بری دیگه توی یک سال و یک ماهگی حسابی راه رفتی و همه چیزها رو بهم ریختی و بازی کردی.. فدای قدمهای کوچکت برم بزرگ مرد من... خیلی خوشحالم که میتونی روی پای خودت بایستی و خودکفا شدی توی این مورد... البته بیرون که میریم هنوز تو بغلی و حال میکنی... تا چند روز دیگه اسباب کشی داریم.. انشالا از اتاقت لذت ببری اخه این خونمون خیلی کوچیکه و اتاق اختصاصی نداری... یکی از علابق تو بازی با جاروی کوچیک پلاستیکی بود و بابا واست یکی نو خرید که بهداشتی باشه اسباب بازیت ... ولی انگار همون جاروی خونگی رو بیشتر دوست داری... حمام و اب بازی رو که عاشقشی و با گریه ا...
29 بهمن 1392

57شیتونک من

سلام پسر نازنینم.... چند روزیه اومدیم خونه مادر جون و تو شیطنت ها چند برابر شده... سیدی سیمپل کیدز رو که میزارم نینای نای میکنی (میرقصی) ... تا تلفن میبینی میزاری روی گوشت و دکمه قطع و وصلیش رو میزنی و کیف میکنی... از وادر جون یاد گرفتی که وقتی گوشی رو بر میداری دفتر تلفن رو هم باز میکنی و یه نگاهی توش مینداری( میخوای شماره بخونی از توش)... مادر جون که میره توی حیاط خلوط در رو از پشت روش قلاب میکنی و قفل میکنی... ساندویج خیلی دوست داری... و البته هر کسی که ساندویج دستشه... بازی حلقه و میله رو خیلی خوب انجام میدی ولی نمیدونم چرا سعی میکنی حلقه ها رو 2 تا 2 تا بزاری توی میله... 8 تا دندونی شدی...   پ و: همه نفسمی ...
6 بهمن 1392

56 یک ساله من

سلام پسر نازم... تولدت مبارک امروز 365 بار زمین به دور خورشید چرخید و تو یک ساله شدی.. پارسال توی یه همچین روزی 2 شنبه ساعت 9.5 صبح پا توی این سرزمین گذاشتی...  من با وجود تو نام مادر گرفتم جانان من.. اومدی و زندگیمون رو رنگین کمونی کردی... خونه رو روشن کردی ستاره شب تاب... چه شبهایی که ماه رو با خورشید اشتباه گرفتی و نخوابیدی و بازی کردی... گاهی من مادرو و بابا پدر و گاهی برعکس میشود... بابا شبها برایت شیر درست میکند و ازت نگهداری میکند تا من صبح سرحال به محل کارم بروم.... امروز روز توست.... چند روز است قدم برمیداری... گاهی 3 قدم... تاتی تاتی میکنی... مامان فدای قدمهات بشه....     این روزهای تو به گفتن لغا...
25 دی 1392

51هرکی جوونه سر میجنبونه

سلام پسمل نازنینم وای که چقدر لذت بخشه در کنار تو بودن و دیدن تو که هر روز ادا های جدید تر در میاری و ملوس تر میشوی و دلبری میکنی...  هر آهنگی که میشنوی قر میریزی و نینای نای میکنی.... سرت رو تکون تکون میدی خیلی تند تند... دستاتو بالا و پایین میاری تند تند یعنی بغلم کن... با همه چی بازی میکنی... یه سر سیم موس دست منه یه سرش دست تو ... طناب بازی میکنی و تو هوا تکونشون میدیم با هم... خوابیدن و خوردن هم تو کارت نیست...   پ و: نفسمی   ...
10 آبان 1392
1